سفر فقط از جایی به جایی دیگر رفتن نیست. در سفر چیزهای جدیدی میبینیم و تجربههای مهمی را یاد میگیریم. برای سفر یک چیزهایی را نباید فراموش کرد و یک سری کارها را باید در نظر گرفت و رعایت کرد.
همهی اینها را در صفحهی اول دفتری که با خودم برداشته بودم تا خاطرات سفرم را بنویسم نوشتم: امروز چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ است. مامان با خوشحالی گوشی تلفن را گذاشت و دوید سمت من و برادرم و گفت که خبر خوش دارد: فردا میرویم شمال.
من و سینا ذوقزده هورا کشیدیم. مامان گفت: مرخصی بابا جور شده است و باید وسایل لازممان را برداریم. ما به اتاقمان رفتیم و مانند فرفره همهی وسایلمان را جمع کردیم. من توپ و کلاه و عینک و چند تا لباس و مسواک و شانه برداشتم.
برادرم هم وسایل بازی و بیشتر لباسها وکفشهایش را برداشته بود و هنوز هم داشت دنبال وسایل دیگری که میخواست با خودش به سفر ببرد میگشت. مامان از اتاق کناری گفت: دوربین عکاسی یادتان نرود بچهها!
مادرم راست میگفت. از هرمسافرت باید خاطراتی را با خود یادگاری برداشت. پس از یک ساعت، مادرمان به اتاق من و برادرم آمد. وقتی آن همه وسایل را که داخل کولهپشتی و چمدان جا نمیشدند دید با خنده گفت: پسرهای خوب! اینطوری که در ماشین جا برای خودمان باقی نمیماند!
باید سبک سفر کرد تا به ماشین زیاد فشار نیاید. ما گفتیم: مگر شما چی برداشتید که وسایل ما به نظرتان زیاد میآید؟ مامان دست من و برادرم را گرفت و کنار وسایل خودش برد. مامان کیسههایی پارچهای برای تفکیک زباله برداشته بود.
ما میدانستیم کیسههای پلاستیکیای که توی جاده و جنگل و رودخانهها رها میشوند پانصد سال طول میکشد که تجزیه شوند و به جنگلها و رودخانهها، ماهیها و حیوانات دیگر ضرر میرسانند.
از اینکه مامان فقط کمی لباس ضروری، جعبهی کمکهای اولیه، چراغ قوه، کلمن آب و زیرانداز و صابون و شامپو ویک نخ و سوزن و قیچی برداشته بود تعجب کردیم.
مامان به ما گفت: ما سفر میرویم که از طبیعت روحیه و شادابی بگیریم. پس اگر سبک سفر نکنیم، خودمان را خسته میکنیم. مامان درست میگفت. نباید در سفر فقط به فکر خودمان باشیم. باید به فکر ماشین، طبیعت، کوه و جنگل هم باشیم.